• وبلاگ : پاتوق مديريتي
  • يادداشت : نكات زندگي
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + mahboube 

    خعععععلي قشنگ بود
    پاسخ

    ممنون عزيزم.
    + مژده 

    گاهي خدا آنقدر صدايت را دوست دارد که سکوت مي کند تا بارها بگويي:خدايا.........
    + saeede 

    salam sahar joon

    mailet ro nadashtam ke behet mail bezanam

    پاسخ

    salam saeede joon, s.sadat.boka@gmail.com
    + saeede 

    1.خوب عمل کردن بهتر از خوب سخن گفتن است

    يک ضرب المثل فارسي هست که مي گويد:" دو صد گفته چون نيم کردار نيست". اين دقيقا همان چيزي است که فرانکلين در تمام زندگي خود به آن عمل کرد و اصلا به همين دليل او را مرد عمل ناميدند.

    2- کار امروز را به فردا واگذار نکنيد

    اگر از آن دسته آدم هايي هستيد که هميشه به اميد رسيدن به فردا کارهاي امروز را حواله فردا مي کنيد، چندان نبايد به آمدن فردا مطمئن باشيد، چراکه شما هميشه در امروز هستيد و فردا حالا حالا ها برايتان نمي آيد.

    3. شکست در آماده شدن براي کار، شما را آماده شکست مي کند

    در ابتداي راه رسيدن به هدف، فکر کردن به شکست مي تواند بدترين گزينه ممکن باشد. خوشبيني و اميدواري به آينده پيش رو شما را از شکست دور به آنچه مي خواهيد نزديک خواهد کرد.

    4. وقتي به تغييرات پايان دهيد، خودتان هم تمام مي شويد

    بسياري از ما در حالي از تغيير فراري هستيم که ديگران با پذيرش تغييرات توانسته اند، بدعتي نو بيافرينند و خلاق شوند. مبارزه با تغيير و دگرگوني و ثابت ايستادن بر آنچه که از اول وجود داشته تنها انرژي و زمان را از ما مي گيرد.

    5. آدم ها سه دسته اند: "بي تحرک، مشتاق براي حرکت و پر تحرک"

    پرتحرک ها همان هايي هستند که به آنچه فکر کرده اند، عمل مي کنند، مشتاقان براي حرکت اصولا افکار زيادي در سر دارند، اما چندان اراده اي براي عمل در وجودشان پيدا نمي شود و کم تحرک ها هم يه گوشه لم داده اند تا معجزه بيايد و کارشان را انجام دهد!

    6. از اشتباه نترسيد تا شکست را بشناسيد و بتوانيد به راه خود ادامه دهيد

    به خود فرصت اشتباه کردن را بدهيد. آنانکه از اشتباه کردن مي ترسند، در واقع شانس آزمودن فرصت هاي تازه را از خود مي گيرند و اين يعني راه را بر پيشرفت خود مي بندند.

    7. فرصت ها را در اولين فرصت بقاپيد

    آنچه ما بدان شانس مي گوييم در واقع فرصتي است که يکبار در خانه مان را مي زند و ما اگر قابليت لازم را داشته باشيم در اولين فرصت در را به رويش باز مي کنيم و آن را به چنگ مي آوريم

    8. پشتکار مادر خوش شانسي است

    شانس، هوش، توانايي، پول و هر عامل ديگري در انجام يک کار تنها زماني اثر واقعي خود را نشان مي دهند که پشتکار هم در کنار آنها قرار گيرد. افراد موفق و خاص بيش از هر چيز به پشتکار خود بها داده اند.

    9. (در دنيا) سه چيز خيلي سخت هستند: فولاد، الماس و خودشناسي

    کارآفرينان و افردا موفق نه از فضا آمده اند و ساکن مريخ بوده اند، آنها تنها يک برگ برنده بسيار مهم خود را رو کرده اند و آن هم خودشناسي است. آنها داشته ها و نداشته هاي خود را به خوبي مي شناسند و مي دانند براي چه زنده هستند.

    10. چه کسي بيشتر از خودتان شما رافريب مي دهد؟فکر کردن به اينکه ديگران چه آسيب هايي به ما زده اند، يکي از افکار روزانه بسياري از ماست، غافل از اينکه اين افکار خودمان است که بيشترين ضربه را به ما وارد مي کند.

    11. توانايي و ايستادگي کليد هر قفلي است

    مشکلات طاقت فرسا مي توانند به سادگي ما را به دست کشيدن از کار ترغيب کنند، اما راه تسليم نشدن در برابي مشکلات طاقت فرسا تنها استفاده از توانايي ها و ايستادگي در برابر مشکلات است.

    12. تراژدي زندگي اين است که خيلي زود پير مي شويم و خيلي دير عاقل

    اگرچه اين يک واقعيت است که دانايي حاصل تجربه است و دانايان معمولا ريش سفيدها را مي گويند، اما آگاهي داشتن نسبت به کاري که انجام مي دهيم ارتباطي به سن و سال ندارد و هر کسي مي تواند با آگاهي خود به فردي عاقل تبديل شود

    پاسخ

    سلام سعيده جون، بسيار زيبا بود، ممنون.با خوندنش ياد دروس شيرين تئوري هاي مديريت افتادم!!!!! يادش بخير....
    + مهناز 

    از تو بالا رفتيم تا محاسبات دقيقمان به بمب اتم و سلاح هاي شيميايي و بيولوژيکي برسند. علم ما آن قدر پيش رفت که در هيروشيما سرريز شد و از زيرزمين هاي سرّي بغداد فوران کرد.

    فرمول هاي حساب شده ما به قدري در «ال اس دي» و «اکس» خلاصه شدند که توهّم، پديده قرن دو هزار و يک شد.

    فناوري علمي، کشتي کشتي کوکائين و هروئين و ماري جوانا را آنچنان در اقيانوس ناآرام ذهن فرزندان آدم خالي کرد که تا ابد، به دنبال حلقه مفقود آرامش خواهند گشت.

    حالا شهرها و روستاها، پرند از آدم هاي آهني که راه را بيراهه مي روند و مي بينند و نمي بينند؛ مي شنوند ونمي شنوند و ضرب آهنگ قلب هاي مصنوعي شان، موسيقي سکوت است؛ سکوت، در برابر همه چيز و همه کس.

    ما به وسيله آموزه هاي علمي از دست فقر به آزمايشگاه هاي مدرن گريختيم و جايگزين موش ها و ميمون ها شديم اين است پيامد علم بي پروا و سرکش که مي تازد و عاقبت، سوار بدفرجامش را به دره هاي نيستي پرت مي کند؛ به عمق زبانه هاي خشم و نفرت.

    از اين دنياي مدرن خسته ام ودلم لک زده براي کودکانه هاي سرشار از صداقت.

    کاش مي شد از اول شروع کنيم!

    تو بنشيني و من روبه رويت زانو بزنم و از نو هجّي کنم آب را و بابا را که باز نشسته است در خانه سالمندان؛ چشم به راه پديده اي به نام مرگ.

    بنشين تا دوباره کتاب و دفترم لبريز شود از طعم «سارا انار دارد» اي کاش باز هم مادر در باران بيايد و براي بي رمقي دستانم سبد سبد نان مهرباني بياورد!

    اصلاً دستم را بگير تا از سادگي سفره کوکب خانم، توشه اي بردارم، به آغل حسنک سري بزنم و بشنوم صداي حيوانات زبان بسته را که داد ميزنند: «من گرسنه ام. حسنک کجايي؟»

    مي خواهم تصميم کبري بگيرم که هيچ وقت يادم نرود:

    «ميازار موري که دانه کش است که جان دارد و جان شيرين خوش است»

    مي خواهم شعر «قدرت خدا» را از حفظ شوم تا باور نکنم ادعاي پوچ فيلسوفان را اگر در بازارها گشتند و چاقوي خونين را جلوي چشمانم گرفتند و جار زدند که خدا را کشته اند.

    به من بياموز که آب را گل نکنم، وارث خرد و روشني باشم. به ناداني ذهنم دل بسوزان و سؤال انگشت اشاره ام را پاسخ گوي. خانم! اجازه

    کي

    انسان

    مثل آواز ايثار

    در کلام فضا کشف خواهد شد؟

    پاسخ

    فوق العاده زيبا بود، ممنون. مروري بر خاطرات خوب كودكي......