دوستاي شهريوري تولدتون مبارک
محبوبه جون مرسي از زحمتي که ميکشي
سلام،تولد همتون مبارک انشالله به اندازه ي يک عمر توي هر روزتون زندگي کنيد.
خيلي وبلاگ خوشگلي داريد.
شهريور گل داوودي
جدي، متفکر و تا حدي انديشمند هستيد. در کارهايتان سرسختي و سماجت داريد و اين مسئله گاهي به ضرر شما تمام ميشود. به رغم آنکه شخص مهرباني هستيد اما برخي اوقات رگههاي نامهرباني در شما نمايان شده که اين مسئله ديگران را آزار ميدهد.
دوستان تولدتون مبارك
کودکي که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد مي گويند که فردا مرابه زمين مي فرستي اما من به اين کوچکي و ناتواني چگونه مي توانم براي زندگي آنجا بروم؟خداوند :از ميان فرشتگان بيشمارم يکي را براي تو در نظر گرفته اما و در انتظار توست و حامي و مراقب تو خواهد بود.کودک: من چطور مي توانم بفهمم که مردم چه مي گويند در حالي که زبان آن ها را نمي دانم؟.خداوند گفت: فرشته تو زيباترين وشيرين ترين واژه هايي راکه ممکن است بشنوي در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوري به تو ياد خواهد داد که چگونه صحبت کني.کودک با ناراحتي گفت: اما اگر بخواهم با تو صحبت کنم چه کنم؟. خداوند براي اين سوال هم پاسخي داشت: فرشته ات دست هاي تو را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو مي آموزد که چگونه دعا کني .کودک ادامه داد: اما من هميشه به اين دليل که نمي توانم تو را ببينم غمگين خواهم بود.خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات هميشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد، اگر چه من هميشه در کنار تو هستم.در آن هنگام، بهشت آرام بود اما صداهايي از زمين به گوش مي رسيد. کودک مي دانست که بزودي بايد سفر خود را آغاز کند.پس سوال آخر را به آرامي از خداوند پرسيد: خدايا، اگر بايد هم اکنون به دنيا بروم لااقل نام فرشته ام را به من بگو.خداوند او را نوازش کرد و پاسخ داد: نام فرشته ات اهميت ندارد.(كه آن مادر است)
خبر فوري: