• وبلاگ : پاتوق مديريتي
  • يادداشت : تجربياتتان را در اختيار ما بگذاريد
  • نظرات : 0 خصوصي ، 29 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهشاد 
    بچه هاقراربودتجربه هامونوياچيزاييكه به چشم خودمون ديديموبراي هم بگيمانه دلخوريامون امابزاريدخودم براتون بگم بچه هاماهمه ازخيلياشنيديم كه ميگن دنيادارمكافاته اماشايدتجربش نكرده باشيم امامن2باركامل حسش كردم اين كه ميگن هركاري كردي سزاشوميبيني ياخداسرت مياره: من دبستاني بودم، يكي ازدوستام بخاطراينكه تومدرسه ي جديدم غريب بودم بارهادل منوشكست 1بارش خيلي بدبودخوب منم به اقتضاي بچگيم دلم شكست امابه خداشكايتي هم نكردم امابچه هاشايدباورتون نشه موقعي كه دبيرستاني شديم خداتلافيشوبرام كردنه اينكه حتي خودم تلافي كنم خدامنووسيله ي اينكاركردكه من همون لحظه ياددوران دبستانم افتادم من اين ازاونروزتوذهنمه وخيلي ازسوزوندن وشكستن دل ادما مي ترسم سعي كنيدچه خواسته چه ناخواسته اينكارونكنيدچون فكركنم هردوش عقوبت داره اخه 1روزكه بايكي ازنزديكام بيرون بودم اون،دوستشوكه ازدواج كرده بود ديدازقضاپدرشوهردوستش2بارازدواج كرده بودن ودوستش2 تامادرشوهرداشتن اقوام مادوستشوصدازدوبالحني گفت فلاني چرا2تامادرشوهر؟؟؟!!!ازقضاخداوقتي اقوام ماازدواج كردبراش2تامادرشوهرگذاشت شايداقوام مامنظورخاصي نداشت ونميخواس دل اونوباحرفش بسوزونه اماكسي چه ميدونه اون لحظه حال اون فردرو؟
    پاسخ

    اين الان تجربه 4 سال دانشگاه بود يا دوران طفوليت؟...دييي...ولي خدايي راست گفتي دل شكستن بدگناهيه...ممنون