خواهش ميشه محبوبم،بازم ميگم اماايندفه فقط بخاطرتووزحمتات ك واقعاوقت ميزاري امااينخاطره براكلاسش نيست براي شب وروز امتحانشه واي شبي ك فرداش امتحان حفاظت بود عجب شبي بودنميدونم روزقبلش امتحان بودخلاصه وقت نداشتيم هرنيم ساعت ميخوابيديم ب بچه هاميگفتيم بيدارمون ميكردن تاوقت صبح ك هواروشن شدازبس خوابم ميگرفت گفتم برم بيرون هواسردبهتردرس ميخونم گفتم وسايل نشستن نبرم مجبورنشم بشينم بعدخوابم ببره فقط1ملحفه ي كوچيك بردم بعداز1خرده راه رفتن خسه شدم گفتم بشينم به 1باغچه ي كوچيك كه پشت سرم بودتكيه دادم 1خرده وقت ديگه كه بخودم اومدم ديدم سرموروبلوك هاي باغچه گذاشتم وهمونجورخوابيدم بچه هام نامردي نكردن بجاي اينكه اروم بيدارم كنن باصداي قه قهشون وعكس گرفتناشون ازخواب پريدم نمونه ي1 دانشجوي رنج كشيده

سلام واقعاكلاس حفاظت كلاس قشنگ پرخاطره اي بودمخصوصاجريان امتيازگرفتنا:مثلاهمون بخش مربوط به صداكه استادگفتن كي ميتونه شديدترين الودگي صوتي روايجادكنه كه منم صندلي اهني كنارمومحكم كشيدم وعجب صدايي بودالبته استادامتيازشوندادن هنوزب دلم مونده اولش جوگيرشدم خدايي ميخواستم صندليو بزنم زمين ،كشيدم طرف خودم بعد بزنم يهوكه ديدم ملت باهمون صدا به وجداومدن ازخودم خجالت كشيدم بين خودمون بمونه اعترافاتم و1خاطره ي ديگه هم پيچوندن كلاس حفاظت بودكه همه درجريانيداخرعاقبتش چي شد!!!!!!!!توحياط موندن واومدن استادو....خلاصه1بارب دل هممون موندكه...من بازم خاطره زياد دارم كسي ننوشت من بازم ميگم در خدمتم

سلام

متاسفانه از کلاسهاي زير خاطرات چنداني ندارم،اما از اساتيد زير خاطرات زيادي دارم،اميدوارم هميشه سالم و سلامت باشن.

واي چقد پاتوقمون بي حال شده چرا همه نظر نميدن آخه هيچ كي خاطره نداره. تو نظرات فقط يه تعداد كمي نظر ميدن.

براي احتياط اسممو ننوشتم بفهميد ديگه، هيچي ديگه برا امتحان بايد ما پروژه مي داديم كه استاد گفتند اگه مقاله اش كنيد بهتون يه نمره ميدم و ايشونم نمره ندادند ولي فك كردند بهمون نمره دادند و ما زير مقاله در رفتيم به همين دليل حتي اساميمونو داده بودند آموزش كه فارغ التحصيلمون نكنند آموزشم كه ديده بود من بيست شدم گفت نه الكي كسي بيست نميگيره و كارامونو رد كرد.تازه جالبي تر اينكه برا ميانترم هيچي نخوندم و بعد كه نمره ش اومدم ديدم ماكس شده كه شوكه شدم بعدم كه آخرذ ترم نمره م بيست شد خيلي جالب تر بود.

سلام. من که يادمه از اين کلاس که هرچي استاد مي پرسيدند برعکس جواب مي دادم. و بعد از امتحانم اتفاقاتي افتاد که ديگه استاد جواب سلاممونم نميدند. و تو اين کلاس ما معروف به دب اکبر بوديم( ما پنج نفر, من و خانم ها نصيري, دهقاني, بهروزي و بکا). يادش بخير اين کلاسم خاطره شد.

من تا دلتون بخواد از اين درس خاطره دارم. تا تقي به توقي ميخورد ميرفتم پاي تخته و امتياز ميگرفتم.يبار که فقط رفتم جلو و طريقه ي صحيح شستن دستو اجرا کردم و استاد به خاطر اينکه قبل از شستن دستام ساعت و دستبندمو درآوردم يه امتياز اضافه هم بهم داد.ارائه ي 5s که ديگه هيچي....يادش بخير واقعا.کلاس شيريني بود

چه سوت و کوره اينجا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بسيار خوب بود محبوبه جون. ممنون.دست گلت درد نکنه

مثل هميشه جالب و عالي بود محبوبه جون

ممنون