• وبلاگ : پاتوق مديريتي
  • يادداشت : از اين درس و استاد و کلاس چه خاطره اي دارين*3*
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهشاد 
    خواهش ميشه محبوبم،بازم ميگم اماايندفه فقط بخاطرتووزحمتات ك واقعاوقت ميزاري امااينخاطره براكلاسش نيست براي شب وروز امتحانشه واي شبي ك فرداش امتحان حفاظت بود عجب شبي بودنميدونم روزقبلش امتحان بودخلاصه وقت نداشتيم هرنيم ساعت ميخوابيديم ب بچه هاميگفتيم بيدارمون ميكردن تاوقت صبح ك هواروشن شدازبس خوابم ميگرفت گفتم برم بيرون هواسردبهتردرس ميخونم گفتم وسايل نشستن نبرم مجبورنشم بشينم بعدخوابم ببره فقط1ملحفه ي كوچيك بردم بعداز1خرده راه رفتن خسه شدم گفتم بشينم به 1باغچه ي كوچيك كه پشت سرم بودتكيه دادم 1خرده وقت ديگه كه بخودم اومدم ديدم سرموروبلوك هاي باغچه گذاشتم وهمونجورخوابيدم بچه هام نامردي نكردن بجاي اينكه اروم بيدارم كنن باصداي قه قهشون وعكس گرفتناشون ازخواب پريدم نمونه ي1 دانشجوي رنج كشيده
    پاسخ

    سلام ممنون مهشادجون...وظيفه هس