• وبلاگ : پاتوق مديريتي
  • يادداشت : دفترچه خاطرات
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + khani 

    با سلام

    من چندتا سوتي دادم که مردونه است و به دلايلي از گفتن اونا معذورم

    من يه روز با دوستم سرشب ،شام رفته بوديم بيرون، و رفته بوديم يه جاي دنج و خلوت!

    موقع شام يکي از اساتيد با من تماس گرفت و واسه اينکه جلوي دوستم کلاس بزارم ،گفتم آقاي دکتر الان تو يه جلسه خيلي مهمم و نميتونم صحبت کنم و بعدا باهاتون تماس ميگيرم!

    بعد چند دقيقه يهو ديدم چندتا از بچه هاي اون رستوران خيلي برام آشنا هستند،تا اومدم به خودم ديدم همه صنعتياي 87 با اون استادي که تماس گرفتن همه اونجا هستن!

    ادامه داستان و حال و روز من هم که ديگه معلومه!!!!!

    پاسخ

    ديگه شما باشين نخواسته باشين كلاس بذاري.شما كه از سوتياتون همه جورش را ميگين از اون مردونه هاشم بگين ديگه.