• وبلاگ : پاتوق مديريتي
  • يادداشت : ياد شباي امتحان.....
  • نظرات : 0 خصوصي ، 23 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + ......... 

    کسي اينجا نيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//

    + خاني 


    عباس از تو توقع نداشتم، تو خو واسه حاجي بادوم خودکشي مکردي!!!!

    دوران خوبي بود، يادش به خير

    دلم براي همتون(دختر و پسر) تنگ شده

    + ....... 

    قضيه حاجي بادوم؟؟ ميشه بيشتر توضيح بدين؟/؟
    + سيد عباس بخشايش 
    سلام محمود جون يادش بخير خيلي خوش گذشت و حيف که زود
    تموم شد. من هروقت فکر مکنم به اون روزا فقط يادمو قضيه (حاجي بادوم ميفته) الهام بخش ميگفت يادش بخير.
    + سحرالسادات 
    سلام به همه دوستان .....
    يادش بخير ، اي كاش برميگشت، همه با هم ... . چند هفته پيش رفتم دانشگاه ، كلي دلم گرفت ،سوت و كور !!!!
    اي كاش يه روز دوباره همه دانشگاه دور هم جمع بشيم......!!!!!!!
    + !!!!!!!!!! 


    + بهروزي 

    نه اتفاقا تنها بودم ،ولي چون از سرود خوندن گفته بودن خطاي انساني رخ داد !!
    + باروت كوب 
    بله نه كه جمعيت زياد بود و سر و صدا مجبور بوديم بريم نمازخونه چون هيچ سالن مطالعه اي ما رو راه نمي دادند.
    + باروت كوب 
    سلام. جالب بود خوبه شما از شباي امتحان اينقدر خاطره دارين. ماها كه جرأت نمي كرديم دور هم جمع شيم درس بخونيم چون ديگه همش حرف مي زديم. به خاطر همين تلفني رفع اشكال مي كرديم. البته من يادم نميره بعضي امتحانات كه همزمان گوشي خونه و موبايل باهم زنگ مي خورد و وقت تنفس هم نبود. ولي يادش بخير زود مي گذره. بخصوص جاي خانم صادقيان و بكا و گرزالدين و اسلام پور و سليمي و متعبد خاليه كه وقتي تو نمازخونه مي نشستيم باهم درس بخونيم اونقدر داستان تعريف مي شد كه درس بي درس....
    پاسخ

    مگه نمازخونه جاي درسه؟؟؟
    + بهروزي 
    سلام آقاي رفيع زاده،مثل همه..يادش بخير و حيف که ديگه برنميگرده،راستي سال به سال به آقاي بخشايش زنگ نميزنين،اينجا هي همو تحويل بگيرين!!
    پاسخ

    سلام.اولا که من و آقاي بخشايش حد اقل هفته اي دوبار تلفني صحبت ميکنم.دوما خانم بهروزي شما ديگه چرا؟من در جواب عباس بقايي گفتم که قبلش نظر داده بود نه عباس بخشايش!!!احتمالا خانم دهقاني کنارتون نشسته بودن ازبس حرف زدن هواستون پرت شده!
    + محمود رفيع زاده 
    سلام عباسي...!آره يادش بخير.هنوز اونا رو داري خان؟يادته؟ و دعا کنيم که ما....!عجب دنياي قشنگي داشتيم.زحمت چي بود بابا؟همش خير و برکت بود.
    + مرتضي خاني 

    هيچ جاي دنيا مث دانشگاه يزد نميشه، هيچکدوم از دوستام هم مث همکلاسام نميشن(صنعتي و بازرگاني)!

    البته با بعضي از بچه ها خاطرات بيشتري دارم.

    سالن مطالعه با محمود
    پياده روي با عباس
    زمين چمن دانشگاه با جواد،نبي،ابوالفضل،عبداله
    فوتبال 3نفره تو زمين چمن با حسن ونبي(ترم2)

    در ودلام بيشتر با نبي،آخه منو اون سنگ صبور هم بوديم.نبي بابام بود ديگه!
    رو يه تخت يک نفره خوابيدن با محمود!

    و يه مسايلي ديگه اي که يه کوچولو خصوصيه با بچه هاي 85 مون و دوستام، مثل آنتن وايرلس با رضا و درس خوندن عبدالله از ديدگاه محمود که خيلي يادش بخيرو.....

    ادامه دارد

    پاسخ

    مرتضي کافيه ادامه نده
    + عباس بقائي 


    سلام به همه دوستان صنعتي؛ بويژه دوستاي گلم خاني؛ خطيبي و رفيع زاده که تو اکثر فرجه هاي امتحاني مزاحمشون مشدم و روزگاري بود برا خودش.. منم خيلي دلم برا دانشگاه و اون روزاي دلنشينش تنگ شده.. محمود جون يادته روز امتحان ميان ترم مديريت بازار(طباطبايي نسب).. درست روز برگزاري همايش بود ساعت 12 سالن 3 علوم پايه... اون روز تو سالن غوغايي بود. هنوزم گاهي اوقات که دلم براتون تنگ مشه سرودايي که اون روز باهم(اونم تو سالن!!) ميخونديم رو گوش ميدم.. واقعا چه روز خوشي بود يادش بخير

    شبشم که ديگه برگزاري همايش و ...

    + negar 

    akheish khialom rahat shod az negarani biron omadam

    on 2 nafar ham ba tozihate kameli ke dadin shenasaei shodan

    + خطيبي 

    بابا چه جنايتي ؟؟ چرا شايعه درست مي کنين ؟ همين کار ها را مي کنين که گربه ها هر وقت ما آدم ها را از دور مي بينين فرار مي کنند.

    داستان اين بود:يکي بود 2 تاي ديگر هم بودن .....

    يک روز گربه بيچاره از دست بعضي‌ها ..... پناه آورد پيش من. و داشت درد دل مي کردد. من پيشنهاد دادم از دست بعضي ها کلا دانشگاه را ترک کنه بره.......همين

    حالا به نظر شما جنايتش کجا بود؟؟؟

       1   2      >