کسي اينجا نيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//
عباس از تو توقع نداشتم، تو خو واسه حاجي بادوم خودکشي مکردي!!!!
دوران خوبي بود، يادش به خير
دلم براي همتون(دختر و پسر) تنگ شده
هيچ جاي دنيا مث دانشگاه يزد نميشه، هيچکدوم از دوستام هم مث همکلاسام نميشن(صنعتي و بازرگاني)!
البته با بعضي از بچه ها خاطرات بيشتري دارم.
سالن مطالعه با محمودپياده روي با عباسزمين چمن دانشگاه با جواد،نبي،ابوالفضل،عبدالهفوتبال 3نفره تو زمين چمن با حسن ونبي(ترم2)
در ودلام بيشتر با نبي،آخه منو اون سنگ صبور هم بوديم.نبي بابام بود ديگه!رو يه تخت يک نفره خوابيدن با محمود!
و يه مسايلي ديگه اي که يه کوچولو خصوصيه با بچه هاي 85 مون و دوستام، مثل آنتن وايرلس با رضا و درس خوندن عبدالله از ديدگاه محمود که خيلي يادش بخيرو.....
ادامه دارد
سلام به همه دوستان صنعتي؛ بويژه دوستاي گلم خاني؛ خطيبي و رفيع زاده که تو اکثر فرجه هاي امتحاني مزاحمشون مشدم و روزگاري بود برا خودش.. منم خيلي دلم برا دانشگاه و اون روزاي دلنشينش تنگ شده.. محمود جون يادته روز امتحان ميان ترم مديريت بازار(طباطبايي نسب).. درست روز برگزاري همايش بود ساعت 12 سالن 3 علوم پايه... اون روز تو سالن غوغايي بود. هنوزم گاهي اوقات که دلم براتون تنگ مشه سرودايي که اون روز باهم(اونم تو سالن!!) ميخونديم رو گوش ميدم.. واقعا چه روز خوشي بود يادش بخير
شبشم که ديگه برگزاري همايش و ...
akheish khialom rahat shod az negarani biron omadam
on 2 nafar ham ba tozihate kameli ke dadin shenasaei shodan
بابا چه جنايتي ؟؟ چرا شايعه درست مي کنين ؟ همين کار ها را مي کنين که گربه ها هر وقت ما آدم ها را از دور مي بينين فرار مي کنند.
داستان اين بود:يکي بود 2 تاي ديگر هم بودن .....
يک روز گربه بيچاره از دست بعضيها ..... پناه آورد پيش من. و داشت درد دل مي کردد. من پيشنهاد دادم از دست بعضي ها کلا دانشگاه را ترک کنه بره.......همين
حالا به نظر شما جنايتش کجا بود؟؟؟