سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خانم شیخ علیشاهی - پاتوق مدیریتی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
پاتوق مدیریتی
 
 
یکشنبه 90 بهمن 2 :: 6:0 عصر ::  نویسنده : خانم شیخ علیشاهی

 

نوبتی هم باشه نوبت تحویل گرفتن خودمونه big-animated Smiley

دو روز تو تقویم وجودداره که میدونم از بهترین روزاست برای همه، یکی 16و اون یکی 24 بهمنه......
تو این دو روز دو نفر پا به عرصه گذاشتن و عرصه را به همه تنگ آوردن که خدا هم خودش تو خلقت این دو مونده ......این دوتا کسی نبودن جز خانم محبوبه شیخ علیشاهی و خانم رویا کاشفی نیا.

پس این روزا را هیچ وقت فراموش نکنین و تو تقویماتون علامت بزنین تا هرسال کادو برای این دو دوست عزیز فراموش نکنینbig-animated Smiley....پیشاپش تولد این دو عزیز را تبریک میگم و براشون طول عمر با عزت از خدا میخوام و کادو ها را ندیده قبول میکنم......شیرینی و شام و کیک هم که میدونین گرونی هست و دست و بال این دو عزیز بسته هست و میدونم اصلا را ضی نیستین به زحمت بیفتن و همین که تو پاتوق حضور بهم میرسونن خودش خیلیهGemini.....پس به همین اطلاع رسانی مختصر بسنده میکنیم و منتظر کادوهای دوستان میمونیم.

کسی دیگه تو این ماه عزیز پا به عرصه نذاشته تا به جمع این دو دوست عزیز بپیونده؟

به این میگن تحویل گرفتن از نوع شدیدbig-animated Smiley
؟بهمن....آقای سید عباس بخشایش

14 بهمن.....آقای حسن صلواتی
16بهمن.....خانم محبوبه شیخ علیشاهی
24 بهمن.....خانم رویا کاشفی نیا
25بهمن.....خانم مهسا مصاحبیان
30 بهمن.....خانم سحرالسادات بکا
30 بهمن.....خانم ندا متعبد


            


تولد بهمنیا

 

 

 

 




موضوع مطلب :


 

کنترل پروژه
از درس کنترل پروژه .....هووووم خاطره خاطره....آهان استاد این درس که دیگه همه میشناسن استادی خوش برخورد و نمونه که در تصحیح اوراق هست برنده...استاد مروتی که جدا نمونه هستن هم از نظر اخلاق هم زمانی که برای دانشجو میذارن (چون میدونم این متنو میخونن یه وقت  فکر نکنین دارم خودشیرینی میکنم یا یه جورایی چاپلوسی نه حقیقت را عرض کردم که مطمئنم همتون هم همین نظر را دارین)....کلاس این درس یادمه خیلی شلوغ بود و ساعت 8 صبح شروع میشد و دوستان منضبط کلاس هم خوش خوشون تا 8:30 تشریف میاوردن
و استاد هیچ وقت از این کار بچه ها گله نمیکرد...یادمه یه بار اقای صلواتی حدودا ساعت 9 سر کلاس تشریف آوردن و چندتا از دوستاشون برای اینکه لبخندی رو لب سایر دوستان بشینه به ایشون با متلک گفتن خسته نباشین استادم که میدونستن ایشون از قصد دیر نیومدن در جواب اون دوست شریف گفتن حالا خوبه اومدن و مثل بعضیا انقدر غیبت نمیکنن.....خاطره ندارم یعنی خیلی یادم نمیاد...خوب شماها بگین

حفاظت صنعتی
درس حفاظت صنعتی.....چه درس شیرینی بود چه استاد نمکینی داشتیم چه ترجمه های آبکی بهمون میدادندروغ...چقدر آسون پاس میکردیم
دروغ...چقدر راحت استادش نمره میداددروغ....فقط کافی بود ترجمه را بدی گوگل ترجمه کنه یه بار میرفتی پیش استاد واسه تحویل کافی بوددروغ.....جملات تلقینی مورد نیاز جهت راحت تر پاس کردن این درس.

ولی یه خاطره دارم و اون اینکه روزی که میخواستیم کلاسو تعطیل کنیم و خیر سرمون رفته بودیم اونور حیا کمین کرده بودیم که استاد مارا نبینه و کلاس تعطیل شه اما انقدر بچه ها جیغ و ویغ و سروصدا کردن و بعضیا ساز مخالف زدن تا استاد از پشت ساختمون دراومد و جمع کثیری از دانشجوهاشو مقابلش دید که در حال توطئه علیه ش بودن .همه دست از پا درازتر به کلاس شیرین این استاد گرامی بازگشتیم و استاد مشغول دادن درس شیرین حفاظت صنعتی شد....راستی یادم رفت بگم استاد این درس کسی نبود جز دکتر بردبار...از بس این درس شیرین و خاطره انگیز بود اسم شریف استاد فراموش شد.....




موضوع مطلب :


مدیریت تولید:
یادمه این درس را اکثریت با دکتر زنجیرچی داشتیم.سرکلاس ایشون قرار بر این بود که هرکی دیر بیاد باید جلسه بعد با یه جعبه شیرینی بیاد.خدارا شکر دوستان هم که دلشون نمیومد کلاس خشک و خالی سپری بشه برای همین نوبتی کار میکردند و هرجلسه حداقل یه دیرکرد داشتیم و بساط شیرینی در اکثر جلسات به راه بود.....چیز دیگه ای یادم نمیاد کسی خاطره ای یادشه؟

مدیریت مالی:
مالی و دکتر دموری.....یادمه چندبار استاد را سرکار گذاشتیم تا رمز موفقیت را بهمون بگن.هرجلسه میگفتیم استاد قرار بود رمز موفقیت را بگید پس چی شد؟استادم میگفت مگه نگفتم؟میگفتیم نه و استاد هم که از بس کلاس داشتن یادشون نمیومد تو کدوم کلاس اینا را گفتن کدوم کلاس نگفتن واسه همین  دوباره شروع میکرد به گفتن این رموز موفقیت آمیز و همه خوشحال ازاینکه وقت داره میگذره و از درس و تمرین حل کردنای استاد خبری نیست البته من این کلاس را با 87ها داشتم و اونا هم که استاد پیچوندن کلاس بودن...حضور و غیابای استادم که دیگه میدونین چه جوری بود.یادمه دیگه ترمای آخر دل و جرات پیدا کرده بودیم از کلاس میرفتیم بیرون و نیم ساعت 45دقیقه بعدش که زمان گفتن رموز موفقیت استاد بود به کلاس برمیگشتیم تاهم از این رموز بی نصیب نمونیم و هم یه حاضری بخوریم برای روز مبادا..اگه الان یکی ازمون بپرسه یکی از اون رموز را بگیم فکرنکنم هیچ کی یادش باشه از بس که ذوق پیچوندن کلاس را داشتیم.....یه چیز دیگه این کلاسم که جالب بود استاد بعضی موقع ها مثل بعضی دانشجوها سرکلاس چرت میزد.

ریز نوشت : اگه جمله بندیام یه کم ایراد داره خرده نگیرین چون فی البداهه هرچی یادم اومده نوشتم و زیاد روش فکرنشده....

خاطره هاتونو ثبت کنین




موضوع مطلب :


دوشنبه 90 آبان 23 :: 3:52 عصر ::  نویسنده : خانم شیخ علیشاهی

عجب تمثیلی است این که علی مولود کعبه است . . . یعنی اینکه باطن قبله را در امام پیدا کن .

سلام دوستان عیدتو مبارک......به پیشنهاد یکی از دوستان که پیشنهاد خیلی خوبی بود اسامی سیدای کلاس را عنوان میکنیم...تااونجایی که ذهن یاری کنه اسماشون را مینویسم هرکی از قلم افتاده دوستان بگن ممنون میشم....عیدی هم یادتون نره سیدا

**خانم سحرالسادات بکا**
**
خانم ساناز السادات حکیمی**
**
آقای سید جواد شهیدی**
**
آقای سید عباس بخشایش**
**آقای سید مهدی حسینی**
**خانم نجمه السادات حسینی**
**
خانم منیره السادات کریمی**
**خانم نگارالسادات جلیلیان**
**
خانم مولودالسادات عسکری**

............دیگه یادم نمیاد شماها بگین




موضوع مطلب :


بازم میخوام خاطره ها را زنده کنم منتها این بار با اسم بردن از درس ها و کتابا و اساتید که هرکی ازش یه خاطره هایی داره البته اونایی که این درسا را بیشتر یه بار گرفتن خاطره هاشون بیشتره پس خاطره ای چیزی یادتون اومد بگین.

تحقیق در عملیات:

یادش بخیر چه درسی بود یادمه نوشتن کلمه سیمپلکس برام خیلی سخته بود یا دندونه کم داشت یا مینوشتم سیمپکس ،سیمکس.به آخرای جزوه که رسید م دیگه مینوشتمsimplex 
....تحلیل حساسیت،تخصیص ،حمل و نقل،پله سنگ و.... که یادمه یه بار خانم گرزالدین اززبونشون دررفت بجای پله سنگ گفتن ماروپله ...استاد اکثریتمون تو این درس استاد میرفخرالدینی بودن که تنها درسی بود که شب امتحان تلاش زیادی براش نمیکردم و نمره نسبتا خوبی ازش میگرفتم از بس عالی درس میدادن..هرجا هستن موفق و موید باشن.چون 3 تا پژوهش داشتیم و همش از یه کتاب بود من کتابمو برای اینکه حملش آسونتر باشه سه قسمت کرده بودم و هربار قسمت مربوطه را همراه خودم میاوردم و از بار اضافم کم میکردم.

آمار:

چیزی ازش نمیگم چون خیلی ازش خوشم نمیومد مخصوصا احتمالاش که هیچ وقت یادم نمیاد احتمال داده باشم احتمال بدست اومده احتمالا درسته باشه.حرصم میگرفت هنوز سکه را یاد نگرفته بودیم تاسم قاطیش میشد که نور علی نور میشد.آمار1 را که اکثرا با استادمیرفخرالدینی داشتیم و آمار2 را بنده و چندتا ازدوستان بااستاد رضایی داشتیم که شخصا سر کلاس ایشون هیچی نمیفهمیدم میومدن معادله دو مجهولی را حل کنن ، مساله تو ذهن ما میشد 10مجهولی، بعد میپرسیدن فهمیدین ماهم برای اینکه این معادله دیگه مجهولاش بیشترِ این نشه کله یه منی را به نشونه تایید تکون میدادیم.(خوبه قرار بود هیچی نگم از آمار)

ریاضی:

این درس کلا خاطره داشت مخصوصا بااستاد دهقان نژاد یادمه سر کلاس این استاد شیطنت های من و رویاو بختی و شیخهاوعادلی کار دستمون داد و دوتا قربانی گرفت یکیش شیخها که باواسطه گری نجات پیدا کرد ویکی هم بختی که کاری نشد براش بکنی و استاد حذفش کرد. ما بقیه هم قصر دررفتیم.
ریاضی کاربردی هم که یه عده بااستاد مهینی زاده داشتن که همون نیمه های ترم یه میانترم از بچه ها گرفتن و کسایی که حدنصاب نمره را نیاورده بودن گفتن برید درسو حذف کنین و بیشتر از این وقتتونو تلف نکنین ایشاالله ترم بعد.
ولی ما با یه استاد دیگه داشتیم که از اساتید آموزش بودن سنگ تموم گذاشتن یادمه یکی تو کلاسمون بود که برای بار چهارم این درسو میگرفت که به مرحمت این استاد عزیز بالاخره موفق شد طعم شیرین پاس شدن توی این درس را بچشه..

کلا پته چندین و چندسالمونو ریختیم رو آب حالا منتظر خاطرات دروس بعدی باشید......خاطره هاتون را مرحمت کنین اینجا ثبت کنین ممنون میشم.




موضوع مطلب :


دوشنبه 90 آبان 9 :: 1:47 عصر ::  نویسنده : خانم شیخ علیشاهی

چند جمله زیبا و تامل برانگیز.....

خداوند تنها معشوقی است که عاشقانش به هم حسادت نمیکنند..
*******
وقتی عقیده ها عقده خوانده میشود، نور چراغ در آب مهتاب تلقی و متانت زمین زیر برف یخ میزند، نان از یتیم خانه میدزدیم و میفهمیم دزد اشتباه چاپی درد است.....
******
اگه سراب دیدی تظاهر کن که ازش آب میخوری و سیراب میشی،نذار به دروغش افتخار کنه......
******
انسانها بعضی مواقع آنقدر احمقند که مثل عروسک های خیمه شب بازی روزی هزار بار دستهای خود را بر سر میرسانند ولی نخ هایی را که از آن آویزانند را نمی یابند......
******
باید گاهی سکوت کنیم شاید خدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد....
******
بگو ای دل در این فردا چه داری،چه میخواهی در این صحرا بکاری،چه فرقی داشت با امروز دیروز که یک عمر است فردا میشماری....
******
کاش لحظه های با دوست بودن مثل خط سفید جاده بود تکه تکه میشد ولی قطع نمیشد....
******
شیشه نازک احساس مرا دست نزن،چندشم میشود از لکه انگشت دروغ،اوکه میگفت که احساس مرا میفهمد کو کجارفت که احساس مرا خوب فروخت...
******
خداوند به سه طریق به دعاها جواب میدهد.او میگوید:آری و هرچه میخواهی به تو میدهد...او میگوید: نه و چیز بهتری به تو میدهد..او میگوید: صبر کن و بهترین را به تو میدهد...
******
خدا دایره ایست به مرکز همه جا و محیط هیچ جا...




موضوع مطلب :


جمعه 90 مهر 29 :: 8:41 عصر ::  نویسنده : خانم شیخ علیشاهی

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. وااااای  بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.».....استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند....آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود: « کدام لاستیک پنچر شده بود؟»....!!!! باید فکر کرد

 




موضوع مطلب :


شنبه 90 مهر 16 :: 12:0 صبح ::  نویسنده : خانم شیخ علیشاهی

سلام به دوستای گل پاتوقی...خوبین خوشین؟ایشاالله هم خوب باشین هم خوش هرجا که هستین...دست آقای  ر ف ی ع ز ا د ه درد نکنه که تو این مدت با پستای جالبشون پاتوق را بروز کردن(به خاطر علاقه زیادی که به کلید اسپیس دارن و اینکه امروز روز کودکه برای اینکه دلشون خش شه و یه تشکری هم به خاطر آپ کردن پاتوق ازشون کرده باشیم فامیلیشون اینجوری نوشتیم.پوزخند)
این مخ ما که دیگه یاری نمیکنه که 4تا شعر درپید ازش تراوش کنه تا به این بهونه دوباره حضور گرمتونو تو پاتوق ببینیم..عکس هم که تو دست و بالمون نیس که سوژه کنیم ...از یاری سبزتونم برای نویسندگی هم خبری نشد...هی روزگار دیگه دلمونو به چی خوش کنیم ...ولی میخوام از این دوستان که حداقل یه بار بهمون لطف کردن و تو پاتوق با نظراتشون حضورشونو اعلام کردن تشکر فراوان کنم...اینم برای تجدید خاطرات گذاشتم امیدوارم کسی را از قلم ننداخته باشم...



روی ما را زمین نندازین و در حد یکی دو جمله از خودتون یه خبری بدین...بگین چیکار میکنین؟سرکار میرین درس میخونین؟از آقایون کیا به خدمت مقدس سربازی اعزام شدن؟اگه شدین یه عکسی بااین لباس مقدس و کله تراشیده بذارین ...خانما آقایون کسی به امر مقدس ازدواج فکر نمیکنه؟میانگین سن ازدواج هی داره میره بالاها یه فکری بردارین...شنیدین که بعضی آقایون میگن قصد ازدواج نداریم یکی نیس بهشون بگه بابا ازدواج قصد نمیخواد پول میخواد که ندارین و برعکس ،بعضی خانما هم که شنیدین همین جمله قصد ازدواج نداریم را هی تکرار میکنن یکی هم باید به اونا بگه بابا خانما ازدواج قصد نمیخواد خواستگار میخواد که ندارین...شوخی کردما خانوما و آقایون ما هردوش را دارن هم پولش هم خواستگارای خوب خوبش(روزی 3بار به خودتون تلقین کنین این قضیه به واقعیت میپیوندد)..آرزو به دل موندیم بریم عروسی یکی از همکلاسیامون... خلاصه اینکه یه خبری یه چیزی یه اوهومی بکنین تا بفهمیم در صحت و سلامت کامل به سر میبرین...
بازدید وبلاگ ما شده عین این ضرب المثل "آفتابه لگن هفت دست شام و ناهار هیچی"بازدید پاتوق ما هم 50 تا ولی نظر هیچی(آخر قرابت معنایی بود که من تونستم ایجاد کنم )...دیگه خیلی حرف زدم از هر دری سخن گفتم تاشماهم از اون درا حرف بزنین...بابا سربزنین به وبلاگ نظر بدین یه کاری نکنین که نفرینتون کنم بگم هرکی سر بزنه و نظر نده الهی به سرش بزنه ازدواج کنه اگه هم متاهله به سرش بزنه بچه دار شه(این آخرِ نفرینای منه) ...خیلی خرف زدم شرمنده حالا شما حرف بزنین
البته قبلش این دوتا عکس زیر را ببینین..
این عکس دقیقا حالت آقای رفیعزاده در اولین روزای حضورشون در دانشگاه جدیده

و این عکس هم حالت خانم ها دهقانی، باروت کوب و بهروزی روز قبل از ارایه شون سر کلاس دکتر مروتی هست.




موضوع مطلب :


پنج شنبه 90 شهریور 17 :: 2:25 عصر ::  نویسنده : خانم شیخ علیشاهی

سلام از اونجایی که نمیشه همه را هماهنگ کرد تا در یه روز مشخصی دور هم جمع بشیم(سابقه نشون داده) برای همین فکر کردم اگه دوستان موافق باشن در یه روز و ساعت مشخصی همه با آیدیاشون آنلاین باشن و باهم یه کنفرانس گروهی ایجاد کنیم و از همدیگه خبردار شیم بد نباشه...پیشنهاد من اولین شنبه هرماهه که ساعتش را تو نظر سنجی کنار وبلاگ میتونین انتخاب کنین....اگه موافقین اعلام کنین .اونایی که تا حالا به من ایمیل نزدن من آیدیاشونو ندارم لطف کنن تو نظرات خصوصی بهم ایمیلشونو بدن تا ادشون کنم. سایر دوستان که حداقل یه بار برام ایمیل فرستادن را اد کردم.روز کنفرانس به اونایی که زیاد وارد نیستن باید چیکار کنن توضیح میدم.ضمنا دوستانی که جی میل دارن لطف کنن تو یاهو یه ایمیل بسازن و برای من بفرستن تا بتونم تو مسنجر روز کنفرانس ادشون کنم.




موضوع مطلب :


چهارشنبه 90 شهریور 2 :: 4:38 صبح ::  نویسنده : خانم شیخ علیشاهی

تولد تولد تولد شهریوریا مباااااااارک




خانم گرزالدین 2 شهریور
خانم مژده دهقانی 16 شهریور(که الان مشهدن ودعاگوی همه پاتوقیا)
خانم رهنوردی 28 شهریور
خانم سعیده دهقان 30 شهریور
آقای شهیدی (فکرکنم) 31 شهریور
اگه کسی دیگه هم هست بیاد جلو



شهریور: بالغ‌ طبیعت‌
سمبل‌: فرشته‌
شعار: من‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ می‌کنم‌
عنصر وجود: خاک‌
شخصیت‌ : راوی‌
فلز وجود: پلاتین‌
سنگ‌ خوش‌یمن‌: عقیق‌ سبز
رنگ‌ محبوب‌: خاکستری‌ و سبز




موضوع مطلب :


<   1   2   3   4   5   >   
درباره وبلاگ


سلام به دوستان مدیریتی .امیدوارم از مطالب وبلاگ خوشتون بیاد. همکاری شما دوستان عزیز به جذاب تر شدن این وبلاگ کمک می کند.مطالب خود را به آدرس ایمیلم بفرستید تا در وبلاگ قرار داده و دیگران هم از خواندن آن لذت ببرند. اخبار بچه های مدیریتی(اعم از ازدواج، طلاق، تولد و دور از جون مرگ و میرو ...) را از این به بعد از این وبلاگ جویا شوید.
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 22
کل بازدیدها: 145172
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
آهنگ وبلاگ